داستان کوتاه امتحان عشق
داستان کوتاه امتحان عشق
” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاست
لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند .......
برای خاندن بقیه به ادامه مطلب بروید
داستان کوتاه امتحان عشق
” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاست
لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند .......
برای خاندن بقیه به ادامه مطلب بروید
ﺧﻮﺩﻡ " ﺁﺱ " ....
ﺭﻓﯿﻘﺎﻣﻢ " ﺧـــــﺎﺹ " ...
ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎﻟﻪ " ﻣـــــﺎﺳﺖ " ...
ﮔﻮﺭ ﭘﺪﺭ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﻭ " ﻧــﺨــﻮﺍﺳــﺖ "
ﺳﺮﻣﻮﻥ " ﺑﺎﻻﺳﺖ "، ﭼﻮﻥ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻣﻮﻥ" ﺧــــﺪﺍﺳﺖ"
ﺍﯾﻨﻢ ﺭﺍﻩ " ﺭﺍﺳــــﺖ " ،
ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﻭ" ﻧﺨﻮﺍﺳﺖ " ...
ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ " ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﺳﺖ " ،
ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻦ " ﺧــــــــــﺂﺹ " ....
ﺁﺭﻩ ... ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﺎﺳﺖ!
برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
داستان کوتاه خنده تلخ سرنوشت
نفس عمیق کشیدم و دسته گل رو با لطیف ترین حالتی که می شد توی دستام نگه داشتم
هنوز یه ربع به اومدنش .................................
ادامه داستان در ادامه مطلب
داستان دو برادر مهربان
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .
شب كه می شد دو برادر همه ...........
برای دیدن بقیه داستان به ادامه مطلب بروید
داستان کوتاه شاخه گلی خوشکیده
قد بالای 180، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و ...
این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند.
توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .
چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح..........
برای خاندن بقیه به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
برای دیدن مطالب وعکس های او به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطالب بروید
برای دانلود به ادامه مطالب بروید